پند

پند
یکشنبه 30 اردیبهشت 1403

یک بیت از ...


.

دلتنگی‌ام را می‌کنم نقاشی ای دوست

.

اينگونه شاید در کنارم باشی ای دوست

 

.

" علیرضاابراهیم‌پور گیلانی "

مطالب و موضوعات بکر " شنا " ...




كسی كه زیر آب میماند و غرق میشود
 
قبل از مرگ احساس میكند میتواند

 زیر آب بماند و دیگر تلاشی نمیكند!

 ثانیه های قبل از مرگ ثانیه های مهمی هستند، 

مغز احساس میكند میتواند زیر آب بماند!

 میخواهد كه بماند. فاصله ای وجود دارد قبل از مرگ، 

فاصله ای اندك بین توهم و تلاش نكردن!

 این اشتباه مغزی ست به علت نرسیدن اكسیژن كه بدن

 دست از تقلا برمیدارد و فرد تسلیم میشود

 و مرگ آرام او را در برمیگیرد. 

من شبیه به این غرق شدن را در آدمهای زیادی دیده ام

 اما نه زیر آب! بلكه در خشكی! 

زمانی كه نشسته اند، راه میروند، غذا میخورند، کار میکنند

 اما غرق شده اند. غرق در گذشته ای كه آنها را هر لحظه

 به "توهم" نزدیك تر میكند.

 برای من زندگی شبیه یك جریان است. 

مثل رودی بزرگ یا دریایی بزرگ كه قرار است

 به اقیانوسی بزرگتر وصل شود. 

"گذشته"شبیه عمق دریاست.

 "اكنون" شبیه شنا كردن 

و گاهی رها شدن در سطح دریاست و 

"آینده" تمام آن مسیری است كه میخواهیم طی كنیم.

مطالب و موضوعات بکر " کوبیدن " ضرب المثل ژاپنی





مردم ژاپن یک ضرب المثل بسیار جالب دارند 

  که اساس توسعه کشورشون قرار گرفته :


اون ضرب المثل میگه:

بخاطر میخی نعلی افتاد

بخاطر نعلی ، اسبی افتاد

بخاطر اسبی ، سواری افتاد

بخاطر سواری ، جنگی شكست خورد

بخاطر شكستی ، مملكتی نابود شد

و همه اینها بخاطر كسی بود كه میخ را خوب نكوبیده بود...

یادمان باشد هر كار ما،حتی كوچك،

اثری بزرگ دارد كه شاید در همان لحظه ما نبینیم ...!



جملات قصار " عاقبت " بورخس






آن که برای رسیدن به تو

از همه کس می گذرد

عاقبت روزی تو را

تنها خواهد گذاشت


 " خورخه لوئیس بورخس "

حکایت " حال خوش " لقمان






لقمان حكیم پسر را گفت:

 امروز طعام مخور و روزه دار،

 و هرچه بر زبان راندی، بنویس. 

شبانگاه همه آنچه را كه نوشتی، 

بر من بخوان. آنگاه روزه‏ ات را بگشا و طعام خور. 

شبانگاه، پسر هر چه نوشته بود، خواند. 

دیروقت شد و طعام نتوانست خورد. 

روز دوم نیز چنین شد و پسر هیچ طعام نخورد. 

روز سوم باز هرچه گفته بود، نوشت و تا نوشته را بر خواند، 

آفتاب روز چهارم طلوع كرد و او هیچ طعام نخورد.
 
روز چهارم، هیچ نگفت. شب، پدر از او خواست

 كه كاغذها بیاورد و نوشته‏‌ها بخواند.

 پسر گفت:

 امروز هیچ نگفته‌‏ام تا برخوانم.

 لقمان گفت: 

 پس بیا و از این نان كه بر سفره است

 بخور و بدان كه روز قیامت، آنان كه كم گفته‏‌اند،

 چنان حال خوشی دارند كه اكنون تو داری.

جملات قصار " ترس " کامو





آدمها یكبار عمیقاً عاشق میشوند،

چون تنها یكبار نمی ترسند كه همه ی چیز خودرا

 ازدست بدهند؛

اما پس از همان یكبار، 

ترس ها آن قدر عمیق میشود كه 

عشق دور می ایستد.



     " آلبر کامو "


موعظه " ابتلاء " سعادت پرور






مرحوم آیت الله سعادت پرور
 «پهلوانی تهرانی»
[قدس الله روحه] می فرمود :


ابتلائاتی که برای بشر پیش می آید،

 اکثر برای آنست که 

متوجه حضرت حق بشود و از غفلت خارج شود ، 

   و متوجه منبع فیض گردد.

داستان " خوف " روان شناس




گفتگوی مار و زنبور

روزی مار به زنبور گفت: 

انسان ها از ترس "ظاهر خوفناک" من  می میرند

 نه به خاطر نیش زدنم.

 اما زنبور قبول نکرد!

مار برای اثبات حرفش با زنبور قراری گذاشت: 

آنها رفتند و رفتند تا رسیدند به چوپانی که

 در کنار درختی خوابیده بود.

 مار رو به زنبور کرد و گفت من او را میگزم

 و مخفی می شوم و تو 

در بالای سرش سر و صدا ایجاد کن و خودنمایی کن.

مار چوپان را نیش زد و زنبور شروع به پرواز کردن

 در بالای سر چوپان کرد. 

چوپان فورا از خواب پرید و گفت"ای زنبور لعنتی"

و شروع به تخلیه 

زهر کرد و بلند شد و رفت و بعد از چندی بهبود یافت.

این بار که باز چوپان در همان حالت بود مار و زنبور

 نقشه دیگری کشیدند.

 زنبور نیش زد و مار خودنمایی کرد!

چوپان از خواب پرید و همین که مار را دید

 از ترس پا به فرار گذاشت،

 و به خاطر وحشت از زهرِ آن مار،چند روز بعد از دنیا رفت... 

برخی از اتفاقات دنیا هم همین است، 

فقط به خاطر ترس از آنهاست که افراد نابود می شوند، 

ما رویاهایمان را زندگی نمی‌کنیم، 

ما در ترس‌هایمان زندگی می‌کنیم.



موعظه " کثیف " فاطمی نیا




مشاجره ها و نزاع ها،
 نور باطن را خاموش میکند.
بسیاری از بی حالی ها و عدم نشاط ها 
به جهت مشاجرات است.

کم منزلی داریم که درآن پرخاش و تندی
 نباشد!
روزی چندتا پرخاش باشد،
 برکات را از منزل میبرد.

حتی اگر حق هم با تو بود ،
 در امور جزیی وشخصی مشاجره نکن ،
 چون کدورت می آورد.

مرحوم علامه جعفری از صاحب دلی نقل کرد:
در موضوعی که گمان میکردم
 حق با من است ،داشتم با همسرم مشاجره میکردم؛

 ناگهان صورت باطنی غضبم را نشانم دادند ! 
بسیار کریه وزشت بود!
 آن صورت نزدیکم آمد و گفت : 
کثیف! ساکت شو!
همین که متنبه شدم فورا
 "دست همسرم را بوسیدم و عذرخواهی" کردم.

    " استاد فاطمی نیا "

کلام حق " علی " سلیمان بلخی قندوزی




شیخ سلیمان بلخی قندوزی در کتاب خود نوشته؛

در کتاب الدّرالمنظم (آمده) بدانکه
 جمیع اسرارکتب آسمانی درقرآن امده است و
آنچه که  در قرآن موجود است، 
در فاتحه الکتاب، و آنچه که در فاتحه آمده، 
در  بسم الله  است،
 و آنچه در بسم الله است،
 در باء بسمله، و آنچه در باء بسمله است، 
در نقطه زیر  باء  است.

امام علی –کرم الله وجهه- فرمود؛ 

من آن نقطه زیر بایم... 
فرمود؛  از  من  سوال کنید از اسرار پنهانی؛ 
من وارث علوم انبیاء هستم.


   " ینابیع الموده، ج1"


گفتار بزرگان " در یک ملاقات " چاپلین و انیشتین




انیشتین در ملاقاتی با چاپلین گفت: 

هنر شما را تحسین میکنم! 

بدون گفتن کلمه‌ای دنیا شما را درک میکند!

چاپلین در جواب  گفت : 

ارزش کار شما بیشتر است!

 دنیا شما را تحسین میکند با اینکه هیچکس

 نمیفهمد چه میگویید!
 

خاطره " سیرک " چاپلین




با پدرم رفتم سیرک، توی صف خرید 
بلیط ، یه زن و شوهر با ٤ تا بچه شون جلوی 
ما بودند.
وقتی به باجه رسیدند و متصدی باجه قیمت 
بلیط هارو بهشون گفت، ناگهان
رنگ صورت مرد تغییر کرد و نگاهی به
 همسرش انداخت،معلوم بود که
 پول کافی ندارد و نمیدانست چه بکند...!!

ناگهان پدرم دست در جیبش کرد و یک
 اسکناس ١٠ دلاری بیرون آورد و روی زمین
 انداخت، سپس خم شد و پول را 
از زمین برداشت و به شانه مرد زد و گفت: 
ببخشید آقا، این پول از جیب شما افتاد. 

مرد که متوجه موضوع شده بود، 
بهت زده به پدرم نگاه کرد و گفت: 
متشکرم آقا...!!

مرد شریفی بود ولی برای اینکه پیش
 بچه هایش شرمنده نشود، 
کمک پدرم را پذیرفت

بعد ازینکه بچه ها همراه پدر و مادرشان
 داخل سیرک شدند،
 ما آهسته از صف خارج شدیم و به طرف خانه
 برگشتیم و من در دلم به داشتن چنین پدری
 افتخار کردم.

 "آن زیباترین سیرکی بود که به عمرم رفته بودم"

سعی کنیم ثروتمند زندگی کنیم ، 
بجاى آنکه ثروتمند بمیریم...!

"چارلی چاپلین"

حکایت " حیات جهان " صفوی

  • 158




ماجرای جالب همسران 
شاعره شاه اسماعیل صفوی!

شاه اسماعیل صفوی دو زن به نام های 
حیات و جهان داشت
که هردو بانو دارای طبع شاعری نیز بودند.
روزی بانو جهان این شعر را برای معشوقِ زیبا روی
 خویش که در سفر جنگی بود، سروده و برایش فرستاد:

 تو پادشاهِ جهانی و جهان ز دست مده 
 که پادشاهِ   جهان را  جهان  به کار آید

بانو حیات وقتی خبردار شد که شاه با شنیدن این 
بیت زیبا دلتنگ و غمگین از دوریِ بانو جهان شده است،
 از حسادت خونش به غلیان آمده و بیتی به این مضمون 
برای شاه اسماعیل فرستاد:

 ترکِ  غمِ  "جهان"  بکن تا  ز  حیات  برخوری 
 هرکه غمِ "جهان" خورد، کی ز حیات برخورد

پند " مرگ " عطار





پرسیدند کدام خصلت در آدمی

 نافع‌تر است؟

گفت: عقلی وافر

گفتند: اگر نبود؟

گفت: حُسنِ ادب

گفتند: اگر نبود؟

گفت: برادری مُشفق تا مشورتی کند

گفتند: اگر نبود؟ 

گفت: خاموشیِ دائم

گفتند: اگر نبود؟ 

گفت: مرگ در حال 



      عطار ؛ تذکره الاولیا

حکایت " صدای شکستن " ...





فردی چند  گردو  به بهلول داد و گفت:

بشکن و بخور و برای من دعا کن.

بهلول گردوها را شکست و خورد

 اما دعا نکرد..!

آن مرد گفت: 

گردوها را می خوری نوش جان، 

ولی من صدای دعای تو را نشنیدم...

بهلول گفت:

 مطمئن باش اگر در راه خدا داده ای ،

 خدا خودش صدای شکستن گردوها را 

شنیده است!!


تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن

که خواجه خود روش بنده پروری  داند

سرّمردان خدا " دو چیز " قاضی (رض)




           آیت الله سید علی قاضی:


«اگر من به جایی رسیده باشم از دو چیز است:

 قرآن كریم و زیارت سیدالشهدا علیه السلام»



حکایت " مراقب چشم هایت باش " ...



جوانی به حکیمی گفت: 

وقتی همسرم را انتخاب کردم،
 در نظرم طوری بود که گویا خداوند
 مانندش را در دنیا نیافریده است.

 وقتی نامزد شدیم،
 بسیاری را دیدم که مثل او بودند. 
وقتی ازدواج کردیم،

 خیلی‌ها را از او زیباتر یافتم. 

چند سالی را که را با هم زندگی کردیم، 
دریافتم که همه زن‌ها از همسرم بهتراند.

حکیم گفت:

 آیا دوست داری بدانی از همه
 این‌ها تلخ‌تر و ناگوارتر چیست؟

جوان گفت:  آری.

حکیم گفت: 

اگر با تمام زن‌های دنیا ازدواج کنی، 
احساس خواهی کرد که سگ‌های 
ولگرد محله شما از آن‌ها زیباترند.

جوان با تعجب پرسید: 
چرا چنین سخنی می‌گویی؟

حکیم گفت:
 چون مشکل در همسر تو نیست. 

مشکل اینجا است که وقتی انسان
 قلبی طمع‌کار و چشمانی هیز داشته باشد
 و از شرم خداوند خالی باشد،

 محال است که چشمانش را
 به جز خاک گور چیزی دیگر پر کند. 

آیا دوست داری دوباره همسرت 
زیباترین زن دنیا باشد؟

جوان گفت: آری.

حکیم گفت  مراقب چشمانت باش.

حکایت "منجّمی " سعدی علیه الرحمه







مُنجّمی  به خانه درآمد  ،

یکی مرد بیگانه را دید با  زن  او بهم  نشسته .

دشنام   و   سقط   گفت  و   فتنه  و   آشوب  برخاست  .

صاحبدلی  برین  واقف بود  و  گفت  :

تو بر اُوج  فلک  چه دانی  چیست  ؟

که  ندانی  که در سرایت  کیست  ؟


      " شیخ اجل سعدی علیه الرحمه  " 
 

پند " خودپرستی " شیخ رجبعلی خیّاط







همه   خود های   انسان

از  خودپرستی  است

تا

خداپرست   نشوی  ،

به   جایی   نمی‌ رسی  .



   - شیخ رجبعلی خیّاط -



موعظه " استاد " آقاسیّدعلی آقای قاضی ( رض)

  




کسی که طالب راه   و  سُلوکِ

طریقِ  خدا  باشد  ،

اگر برای پیدا کردن استادِ  این راه  ،

نصف عمر خود را در جستجو  و  تفحص  بگذراند

تا  پیدا کند  ،  ارزش  دارد  .

کسی که به استاد  رسید  نصف راه را  طِی کرده است  .


          " آقاسیّدعلی آقا قاضی علیه آلاف تحیة و ثنا "



حرف حساب " سهم اخلاق " آیت الله جوادی آملی





کسی که نداند  " نا قص "   است  و  کاملی  باید

او را تکمیل کند  و  یا   نداند   " نیازمند "   است

بی نیازی    باید    نیازش    را   رفع   کند    و   یا

نداند   "  مسافر "   است   و   باید  حرکت  کند  ،

او   در   خواب   است

و   سهمی   از   اخلاق   ندارد

و  در حالت  خواب  هم    می میرد 

و  در همان حال او را  به  جایی که  نمی خواهد  ،

 می برند  ...



  -  آیت الله جوادی آملی  -

حرف حساب " دوستت دارد" شکسپیر







همیشه به کسی  فکر  کن که  تو  را

دوست  دارد  ،

نه کسی  که  تو

دوستش  داری  !


   " ویلیام شکسپیر  "

عکس" بندر انزلی " علیرضاابراهیم پور


عکس" فصل افتادگی " علیرضاابراهیم پورگیلانی


موعظه " یا الله " علامه طباطبایی (ره)






            علامه طباطبایی رحمة الله علیه   می فرمود :


ممکن  است  انسان  گاهی  از  خدا  غافل   شود   و

خدا   یک   تَبِ  سخت   و   خطرناکِ   چهل      روزه

                   به   او   بدهد  .

برای    اینکه    یک     بار     از      تَهِ    دل      بگوید   :

                       "   یا  الله  

              و   به   یاد   خدا    بیفتد  . . .




                - جرعه ای  جانبخش  ؛  صفحه۳۸۰ -

حدیث " نیکی کردن " حضرت امام رضا (ع)






اساس و ریشه  خِرد  بعداز  اعتقاد  به خدا  ،  دوستی

با مردم   ،  و  نیكی  کردن  به  هر  انسان

 خوب  یا  بدی  است

         و

به  کسی که شایسته نیکی  است و  کسی  که  سزاوار

نیکی  نیست  ،   نیکی  کن  .

پس اگر  نیكی  تو  به  کسی که شایسته  است رسید  ،

که  او هم اهلِ  آن بوده  است  ؛

و  اگر  به کسی که  سزاوار  نیست  رسید  ،دراین حال

تو  اهلِ  نیكی  هستی  .



" صحیفه امام رضا علیه السلام - ترجمه غفاری - صفحه ۴۴،۴۵  "





موعظه " دوری از گناه" فاطمی نیا







جناب حضرت استاد  فاطمی نیا  می‌فرمود :


بنا  بر  فرموده  اهل معرفت  برای   دوری  از
گناه  این   دو  کار   ضروری   است  .


۱-  سکوت   و   کم  حرف    زدن

۲- مشغول  یکی  از  اَزکار مانند
صَلوات  و   اِستغفار    فرستادن

عکس " مشکی۲ " علیرضاابراهیم پور


عکس " سایه سار" علیرضاابراهیم پورگیلانی


حرف بِکر " لیلة القدر " علیرضاابراهیم پورگیلانی







     ماه مبارک رمضان ،  بویژه  لیالی القدر

     فرصتیست استثنائی تا

     دراُوج   تشنگی  ،

     عَطَشِ  معرفتت  را  سیراب  کنی  ...




        " دراُوج فروتنی جمله ای از علیرضاابراهیم پور  "
                        _ علیرضاابراهیم پورگیلانی _

پند " خدا " آیت الله ملكی تبریزی






 شیرینی  و حَلاوتی  بالاتر  از  این  نیست

 که  انسان  در مقابل  پروردگار  عالم  ،

 گردن  کَج  کند   و   مُدام  بگوید  :

 خُدا    !     خُدا  !

 و

 پروردگار  عالم  را اینگونه  صدا  کند  ...



" آیت الله میرزا جواد آقا مَلَکی تبریزی - ره -  "










دل نوشته " به خُود آ " علیرضاابراهیم پورگیلانی






                                         بسم الله الرحمن الرحیم

الحَمدالله الّذی جَعلنٰا مِنَ المُتمسّکین بِولایتِ الامام العٰالمینُ و العٰارفینُ و العٰابدینُ و المتّقینُ و السٰاجدینُ و الزّٰاهِدین  ،  مُول المُوحدین ، یَعسوبُ الدین ، امیرالمؤمنین،  مَظهرالعجایب  ،  اَسدُالله الغالب  ،
 غالبِ کُلّ غالب  ،علی ابن ابی طالب علیه السلام  و الایمة المعصومین صَلوات الله و سلامُ اَجمعین  ...

               سالها دل طلب جامِ جَم  از ما  می کرد

               آنچه خود داشت زبیگانه تَمنّا  می کرد

هنوز که هنوز است در دنیای اکبر و اصغر هستند کسانی که در پِی گُمشده ی  خویش می چَرخندُ و می گردند  ، تا  بَل پیدا کنند گُم کرده ی خویش را  ... این جماعت گاه با کوچکترین تَلنگُر که توفیقی ست رحمانی بخود آیند و به حقیقت حق و گُم گشته خود می رسند و می یابند آنچه را که پیش تر ها می بایست می یافتند...  وقتست که بدانی ؛  اکنون دل مَشغولیت را رَها کن  ،  اندیشه ات را آزاد و گوش جان بِسپار به حقّ که در حقیقت  ،  حق آفتابیست گرم و روشن  ، پیدا و عیان  ... پنهان توئی از تو  ،  توئی  که  خود را گُم کرده ای و گُمشده ات  خُودِ خویشتنِ خویش است که نزدیک تر از هر آشنایست  .
گُم شده ات در کنارت ایستاده  ،  لبخند  می زند  ،  عشق می ورزد  و  در  خُودِ خودتان  خیمه زده و چشم براهتان است و منتظر  ...  منتظرِ چیستی  !؟  در حقیقت شما گُم شدید نه  او  ...  و این گُمگشتگی  دور ماندنِ تان از اَصل و خود  و خدایتان را می رساند  ... هان  !  در جستجوی گُم گشته تان کمتر بدین سو و آنسوی چشم بچرخانید...چراکه  :  
 
                 آب در گُوزهُ و ما تشنه لبان می گردیم

                 یار  در خانه و ما گِرد جهان می گردیم

گُمشده و گُم کرده ت  خُودِ خودتانید  ...آگاه  باش ؛  خودی که تو را از خود به خود  آرد  تا به خدا  رساند  ،  درگیرستُ و زمین گیر  ....  همّت کن و تَرکِ  مَعاصی  ...  و با شکستنِ مَنِ در خود و گذشتن از  خود بینی به خُودسازی که مقدمه خود شناسی ست  پا  پیش  نِه  ... تا قَدم در خود  شناسی که خود نیز مقدمه خدا شناسی ست   بگذاری  ...  آنگاست که  دَر  و   دُرّ  یابی  و آن اینست که هرآن کس که خود را  شناخت  ، خدا را  شناخت  و  آن کس که خدا را در حال و قالِ خُود نشاند و حاکم کرد  ...

                      [ دیگر  نه کَم  دارد  نه  گُم  ...]

اینک لَختی دِرنگ کن  ، بایست  ،  بَرگرد  و  باز آ  به خویشتنِ خویش  و  به  خُود  آ  و بنگر که  :
کِه ای  و  از کجا  آمدی  و  به کجا  خواهی  رفت  و   حجابِ غِفلت را  بِدَر  و به  خُود  و خدای خود نزدیک ونزدیکتر  شو   ،   که او  نزدیک تر از هر نزدیکیست  ...

                             وَمِن الله التوفیق
               والسلام علیکم و رحمة اللهِ و برکاته

                                     یا علی...

                              لبیک یا حسین...

دل نوشته ای از :  علیرضاابراهیم پورگیلانی  1395/4/5 هجری شمسی  _ ۱۹ رمضان ۱۴۳۷ هجری قمری

حکایت " خودپسندی " شیخ بهایی








 عارفی گفت  :


 گناهی که تو  را  از  آن

 بد  آید  ،

 بهتر  از  کار  نیكی  ست

 که  تو  را  به   "  خود پسندی  "    آرد  .
  



 " کشکول شیخ بهائی "

حدیث " فکر " لقمان حکیم



 روزی لقمانِ حکیم رو کرد به فرزندش و فرمود :


فرزندم ؛

هرگاه  شکم   پُر   شود  ،

فکر  به   خواب    می رود

و  حکمت  ،

از  کار   می اُفتد

و  اعضای   بدن

از  عبادت   باز    می ماند  .



" مجموعه  ورام - جلد 1 - صفحه 102  "

پند " نماز اول وقت " آیت الله مجتهدی



   آیت الله العظمی  مجتهدی  تهرانی  فرمودند  :


        کسانی که به هر دَری می زنند ولی

        کارشان درست نمی شود برای  این

        است که نماز اول وقت نمیخوانند.

        جوان ها  به  شما  توصیه  می کنم

        اگر  می خواهید  هم  دنیا    داشته

        باشید و هم آخرت ، نماز اول وقت

                     بخوانید  ...

مُوعِظه " دو راه بیشتر نیست "علامه طباطبایی





       علّامه سیّدمحمدحسین طباطبایی ( ره)

                       می فرماید :


  برای رسیدن به عرفانِ کامل دو راه و دو مکان

                   بیشتر  وجود ندارد .



1- یا  در  حرمِ   اباعبدالله الحسین علیه السلام .

2- یا در مجلسِ اباعبدالله الحسین علیه السلام.

موعظه " نماز " آقا سیدعلی آقا قاضی










               اگر نماز  را  تَحَفُّظ  کردید ،

      همه  چیزتان  مَحفوظ   می ماند  .







            "  آقاسیدعلی آقای قاضی  "

پند " نادان " گلستان سعدی





جاٰلینُوس  !

اَبلَهی را دید دست در گریبانِ دانشمندی زده

و

بی حُرمتی   هَمی کرد  ،

گفت  :

اگر  این  نادان  نبودی  کار   وی   با   نادانان 

بدین  جا  نرسیدی .






- حکایت 5 از گلستان سعدی -
          در فواید خاموشی

تک بیت " نکته " حافظ شیرازی








   بشنو این نکته که خود را زِ غم آزاده کنی

  خون  خوری  گر  طلبِ  روزی  ننهاده کنی





            " خواجه حافظ شیرازی  "



سخنان ناب " دانایان " حکیم بزرگمهر






دانایانِ   روشندل

می دانند  که  ،

دورانِ  زندگی  دراز   نیست  !

- چون -

تنِ آدمی  از  این جهان است

و

روان  ،  از  سَرای   دیگر  .







...حکیم بزرگمهر   ...

پند" عَبد " علامه حسن زاده آملی




  به جای اینکه "  عابد "   باشی  ،

  " عَبد  "   باش  !

  شیطان هم قریب به   6000  سال

  عبادت  کرد  ،

  عابد   شد   ،    امّا   عَبد   نشد  ...

  تا عَبد نشوی  ،  عبادتت سودی به حالت ندارد ؛

  عَبد بودن یعنی  :

  ببین خدایت  چه   می خواهد  ،

                                  نه  دلت  ...






  - علامه حسن زاده آملی  -



ليست صفحات


تعداد صفحات : 3


ورود کاربران

ورود کاربران

عضويت سريع

عضويت سريع

    نام کاربری :
    رمز عبور :
    تکرار رمز :
    موبایل :
    ایمیل :
    نام اصلی :
    کد امنیتی :
     
    کد امنیتی
     
    بارگزاری مجدد
    آمار

    آمار

      آمار مطالب آمار مطالب
      کل مطالب کل مطالب : 1204
      کل نظرات کل نظرات : 0
      آمار کاربران آمار کاربران
      افراد آنلاین افراد آنلاین : 6
      تعداد اعضا تعداد اعضا : 0

      آمار بازدیدآمار بازدید
      بازدید امروز بازدید امروز : 580
      بازدید دیروز بازدید دیروز : 1,293
      ورودی امروز گوگل ورودی امروز گوگل : 6
      ورودی گوگل دیروز ورودی گوگل دیروز : 18
      آي پي امروز آي پي امروز : 120
      آي پي ديروز آي پي ديروز : 187
      بازدید هفته بازدید هفته : 7,471
      بازدید ماه بازدید ماه : 23,231
      بازدید سال بازدید سال : 143,119
      بازدید کلی بازدید کلی : 471,032

      اطلاعات شما اطلاعات شما
      آی پی آی پی : 18.188.152.157
      مرورگر مرورگر : Safari 5.1
      سیستم عامل سیستم عامل :
      تاریخ امروز امروز : یکشنبه 30 اردیبهشت 1403

      درباره ما

        اشعار علیرضا ابراهیم پور گیلانی
        علیرضا ابراهیم پور گیلانی شاعر پر آوازه گیلان از آثار او می توان به 1 - شب و تنهایی من 2 - رباعیات استادانه 3 - سی مرغ غزل اشاره کرد.

      کلیه ی حقوق مادی و معنوی سایت مربوط به اشعار علیرضا ابراهیم پور گیلانی بوده و کپی برداری از آن با ذکر منبع بلامانع می باشد.
      قالب طراحی شده توسط: تک دیزاین و سئو و ترجمه شده و انتشار توسط: قالب گراف